۱۰ بازی جهان باز فراموش شده که هر گیمری باید تجربه کند

هستی عباسی
آخرین بروز رسانی: 30 مهر 1404
بدون دیدگاه
3 دقیقه زمان مطالعه
۱۰ بازی جهان‌باز که شاید اسم‌شون رو نشنیده باشی، ولی تجربه‌شون واجبه! از اکشن‌های دیوانه‌وار تا داستان‌های عمیق، این لیست رو از دست نده.

بازی‌های جهان باز فراموش‌شده معمولاً زیر سایه غول‌های این سبک مانند Grand Theft Auto V و Elden Ring قرار می‌گیرند. با این حال، در میان آن‌ها الماس‌هایی پنهان وجود دارد که تجربه‌ای غنی، هیجان‌انگیز و متفاوت را ارائه می‌دهند — هرچند هیچ‌گاه به شهرت نام‌های بزرگ نرسیدند.

عناوینی مثل Sunset Overdrive و Sleeping Dogs با خلاقیت بالا، فرمول کلاسیک جهان باز را به مسیرهای تازه‌ای بردند. شاید امروز در مرکز توجه دنیای گیمینگ نباشند، اما تأثیرشان بر این ژانر انکارناپذیر است.

در این مقاله، همراه شما هستیم تا سفری داشته باشیم به دل ۱۰ دنیای فراموش‌شده؛ بازی‌هایی که هنوز هم می‌توانند قلب هر گیمر ماجراجو را تسخیر کنند.

۱. Sunset Overdrive: تجربه‌ای پرجنب‌وجوش و نامتعارف

تصویری از دنیای دیوانه‌وار و رنگارنگ Sunset Overdrive؛ جایی که هر لحظه انفجاری از انرژی و خلاقیت در جریان است.

Sunset Overdrive که در سال ۲۰۱۴ به‌صورت انحصاری برای Xbox One منتشر شد، یکی از رنگارنگ‌ترین و خلاقانه‌ترین تجربه‌های جهان باز نسل خودش بود. در دورانی که بیشتر بازی‌ها درگیر «واقع‌گرایی خشن» و فیلترهای قهوه‌ای بودند، دنیای پرانرژی و شاداب این بازی مثل نفس تازه‌ای در فضای گیمینگ عمل کرد.

شهر Sunset City با رنگ‌های زنده، طراحی جسورانه و استایل منحصربه‌فردش در هر گوشه چشم‌نواز است و حس سرزندگی را به بازیکن منتقل می‌کند.

آنچه این بازی را واقعاً متمایز می‌کرد، هویت خاص و بی‌پرواش بود؛ از طنزهایی که دیوار چهارم را می‌شکستند گرفته تا زیبایی‌شناسی پانک‌وار و دیالوگ‌های هوشمندانه‌ای که با فضای آشفته و آنارشیستی بازی هماهنگ بودند. Sunset Overdrive هیچ‌وقت خودش را جدی نمی‌گرفت، و همین شوخ‌طبعی، بخشی از جذابیت آن بود.

اگرچه بخش داستانی بازی نسبتاً کوتاه است، اما سیستم جابه‌جایی پویا — شامل سر خوردن روی ریل‌ها، پرش از ماشین‌ها و حرکات آکروباتیک — گیم‌پلی را به تجربه‌ای تکرارپذیر و بی‌نهایت سرگرم‌کننده تبدیل کرده است.

۲. Prototype: یک سندباکس بی‌نظیر با طرفداران وفادار

تصویری از دنیای پرآشوب و آزاد Prototype؛ جایی که قدرت‌های فراانسانی و تخریب بی‌حد و مرز در خدمت انتقام‌اند.

وقتی Prototype در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، بازیکنان را با یکی از آشفته‌ترین و هیجان‌انگیزترین فانتزی‌های قدرت در دنیای بازی‌های جهان باز آشنا کرد. این عنوان که توسط Radical Entertainment ساخته شده بود، شما را در نقش «الکس مرسر» قرار می‌داد؛ مردی که پس از آلوده شدن به ویروسی مرموز، به قدرت‌هایی هیولایی دست می‌یابد — اما حافظه‌اش را از دست می‌دهد.

شهر بازسازی‌شده نیویورک در این بازی، به میدان نبردی زنده و پرتنش تبدیل شده؛ جایی که موجودات آلوده در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و هر گوشه‌اش آماده انفجار است.

با وجود تحسین‌های فراوان برای گیم‌پلی سریع، اکشن بی‌وقفه و آزادی عمل بالا، Prototype هرگز به موفقیتی که شایسته‌اش بود نرسید. دنباله‌ای برای آن عرضه شد، اما نتوانست انرژی و نوآوری نسخه اول را تکرار کند. از آن زمان تاکنون خبری از نسخه سوم منتشر نشده و با توجه به عملکرد ضعیف Prototype 2 و تعطیلی بخشی از تیم سازنده، ساخت ادامه این مجموعه بعید به نظر می‌رسد — هرچند شایعه‌هایی درباره نسخه ریمستر این دوگانه هنوز در فضای گیمینگ شنیده می‌شود.

۳. inFamous: جایی که انتخاب حرف اول را می‌زند

تصویری از نبرد درونی و بیرونی inFamous؛ جایی که هر انتخاب، مسیر قدرت یا سقوط را رقم می‌زند.

inFamous داستانی ابرقهرمانی را به شکلی وارد ژانر جهان باز کرد که هم واقع‌گرایانه بود و هم حس و حال سینمایی داشت. بازیکنان در نقش کول مک‌گراث قرار می‌گیرند؛ پیک موتوری‌ای که پس از انفجاری عظیم در شهر Empire City جان سالم به در می‌برد و حالا به قدرت‌های الکتریکی ویرانگری دست یافته است.

در حالی که شهر درگیر هرج‌ومرج، درگیری‌های گروهی و توطئه‌های پنهان است، کول باید تصمیم بگیرد که از توانایی‌های خارق‌العاده‌اش برای برقراری عدالت استفاده کند یا مسیر سلطه و قدرت را در پیش بگیرد.

اگرچه این بازی دنباله‌هایی نیز داشت، اما نسخه اول inFamous بی‌تردید نقطه اوج این فرنچایز بود؛ عنوانی که فانتزی قدرت را به شکلی تازه، تأثیرگذار و فراموش‌نشدنی به تصویر کشید. نسخه‌های بعدی همچنان قدرتمند بودند، اما هیچ‌کدام نتوانستند تازگی و عمق اولین ماجراجویی کول را تکرار کنند.

۴. Red Faction: Guerilla: بهترین فیزیک تخریب در تاریخ بازی‌ها

تصویری از دنیای خشن و صنعتی Red Faction: Guerrilla؛ جایی که هر دیوار، برج و سازه آماده فروپاشی است.

Red Faction: Guerrilla فرمول این فرنچایز را به‌کلی دگرگون کرد و استانداردی تازه برای شوترهای جهان باز به‌وجود آورد. بازیکنان در نقش الک میسون قرار می‌گیرند؛ مبارزی که در دل شورشی علیه نیروی دفاعی زمین (EDF) گرفتار شده است.

آنچه Guerrilla را از دیگر بازی‌ها متمایز می‌کرد، سیستم تخریب پیشگامانه‌اش بود — سیستمی که به بازیکن اجازه می‌داد تقریباً هر سازه‌ای را با خاک یکسان کند. به‌جای تکیه صرف بر تیراندازی، بازی شما را تشویق می‌کرد تا با پتک، مواد منفجره یا حتی وسایل نقلیه، تأسیسات عظیم را فرو بریزید؛ و این تجربه، به‌طرز شگفت‌انگیزی سرگرم‌کننده بود.

فیزیک تخریب Red Faction: Guerrilla هنوز هم بی‌رقیب باقی مانده و کمتر عنوان مدرنی توانسته همان حس خلاقیت آشفته و آزادی عمل را ارائه دهد. با این حال، داستان و شخصیت‌ها هرگز به اندازه نوآوری گیم‌پلی درخشان ظاهر نشدند. اگر روایت قوی‌تری و قهرمانی جذاب‌تر در کار بود، Guerrilla می‌توانست سکوی پرتابی برای تبدیل Red Faction به یکی از فرنچایزهای بزرگ صنعت بازی باشد.

۵. سری Mercenaries: گزینه‌ای عالی برای طرفداران سندباکس

تصویری از میدان نبرد بی‌قانون Mercenaries؛ جایی که هر مأموریت، فرصتی برای انفجار، تخریب و آزادی عمل بی‌حد و مرز است.

سری Mercenaries تنها شامل دو بازی بود که هر دو، با وجود پتانسیل بالا، تا حد زیادی به فراموشی سپرده شده‌اند. این عناوین سه شخصیت اصلی مشترک داشتند که ابتدا به‌عنوان مأموران یک آژانس دولتی فعالیت می‌کردند و بعدها به‌صورت مستقل وارد میدان شدند. بازیکنان می‌توانستند یکی از سه شخصیت متمایز را انتخاب کنند:

  • جنیفر موی: مأمور سابق MI6، باهوش و زیرک

  • کریس جیکوبز: مأمور سابق نیروی دلتا، قوی و باابهت

  • ماتیاس نیلسون: تکاور سوئدی با موهای موهاک و علاقه‌مند به مواد منفجره

نسخه اول بازیکنان را به کره شمالی می‌برد تا رژیمی دیکتاتوری را که مخفیانه در حال توسعه سلاح‌های هسته‌ای بود، سرنگون کنند. دنباله آن، ماجرا را به ونزوئلا منتقل کرد و در فضایی پرتنش و سیاسی ادامه یافت.

هر دو بازی از فرمولی مشخص پیروی می‌کردند: انفجارهای اغراق‌آمیز، وسایل نقلیه سریع، و جناح‌های متنوعی که بازیکن می‌توانست برای آن‌ها مأموریت انجام دهد — از ارتش چین گرفته تا مافیای روسیه و حتی دزدان دریایی جامائیکایی.

Mercenaries پتانسیل تبدیل شدن به یک فرنچایز بزرگ و ماندگار را داشت، اما با تعطیلی استودیوی Pandemic، این سری نیز به تاریخ پیوست.

۶. Sleeping Dogs: بهترین جایگزین برای GTA

تصویری از خیابان‌های پرنور هنگ‌کنگ در Sleeping Dogs؛ جایی که اکشن نفس‌گیر با داستانی عمیق گره خورده است.

بازی‌های زیادی تلاش کرده‌اند از فرمول موفق Grand Theft Auto الگوبرداری کنند، اما Sleeping Dogs بی‌تردید یکی از بهترین جایگزین‌ها برای فرنچایز سندباکس راکستار به‌شمار می‌رود. این بازی که در خیابان‌های پرجنب‌وجوش هنگ‌کنگ جریان دارد، داستان وی شِن را روایت می‌کند — پلیسی مخفی که مأموریت دارد در دل سازمان‌های قدرتمند تریاد نفوذ کند و آن‌ها را از درون نابود سازد.

آنچه Sleeping Dogs را از سایر رقبا متمایز می‌کرد، تمرکز ویژه‌اش بر مبارزات تن‌به‌تن و هنرهای رزمی بود؛ رویکردی که به گیم‌پلی بازی انرژی، تنوع و هیجان خاصی می‌بخشید و آن را از درگیری‌های مسلحانه سنتی جدا می‌کرد.

امروزه بسیاری از گیمرها Sleeping Dogs را یکی از سینمایی‌ترین و در عین حال نادیده‌گرفته‌شده‌ترین بازی‌های جهان باز می‌دانند. هرچند این عنوان تا حدی به فراموشی سپرده شده، اما هنوز هم طرفداران وفاداری دارد که مشتاق دیدن دنباله‌ای برای آن هستند. نسخه دوم بازی — Sleeping Dogs 2 — زمانی در دست توسعه بود، اما در نهایت لغو شد و بخش‌هایی از محتوای آن در بازی رایگان آنلاین Triad Wars مورد استفاده قرار گرفت.

۷. Rage: عنوانی با پتانسیل بسیار بالا

تصویری از دنیای آخرالزمانی Rage؛ جایی که تکنولوژی مدرن با ویرانی بی‌رحمانه در هم آمیخته است.

Rage موفق شد فضای پساآخرالزمانی Fallout را با سرگرمی بی‌قید و شرط Borderlands ترکیب کند. با وجود داشتن ایده‌ای فوق‌العاده، این بازی هرگز فراتر از یک موفقیت نسبی نرفت. داستان آن پس از برخورد یک سیارک به زمین آغاز می‌شود و ماجرای بازمانده‌ای را روایت می‌کند که از پناهگاهی زیرزمینی خارج شده تا دنیایی تحت سلطه راهزنان و جهش‌یافته‌ها را کشف کند.

این بازی نه‌تنها دنیایی جذاب و پرجزئیات برای کاوش ارائه می‌داد، بلکه گیم‌پلی و سیستم تیراندازی‌اش نیز درخشان بود. هر سلاح حس سنگینی و قدرت خاصی داشت و استفاده از سلاح نمادین سری — Wingstick — تجربه‌ای رضایت‌بخش و منحصربه‌فرد بود.

دنباله بازی، Rage 2، در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، اما لحن کارتونی‌تر و سبک متفاوت آن نتوانست با مخاطبان ارتباط برقرار کند. در نهایت، این عنوان زیر سایه بازی‌هایی چون Red Dead Redemption 2 قرار گرفت و نتوانست جایگاه شایسته‌ای در میان آثار بزرگ جهان باز به‌دست آورد.

۸. The Saboteur: یکی از دست‌کم‌گرفته‌شده‌ترین بازی‌های تاریخ

تصویری از پاریس اشغال‌شده در The Saboteur؛ جایی که رنگ، مقاومت و انتقام در هم آمیخته‌اند.

درست مانند Mercenaries، بازی The Saboteur نیز با تعطیلی استودیوی Pandemic به فراموشی سپرده شد. این عنوان که از سوی بسیاری از طرفداران به‌عنوان یکی از دست‌کم‌گرفته‌شده‌ترین تجربه‌های گیمینگ شناخته می‌شود، بازیکنان را در نقش یکی از اعضای مقاومت فرانسه در پاریس اشغال‌شده توسط نازی‌ها قرار می‌داد.

شهر در قالبی بصری منحصربه‌فرد به نمایش درمی‌آمد: مناطق تحت کنترل نازی‌ها به‌صورت سیاه‌وسفید با هایلایت‌های قرمز خیره‌کننده طراحی شده بودند. با آزادسازی این مناطق از طریق خرابکاری، ترور و تخریب، رنگ به‌تدریج به فضای شهری بازمی‌گشت — رویکردی هنری که حس پیشرفت را نه‌فقط در گیم‌پلی، بلکه در طراحی بصری نیز منتقل می‌کرد.

این سبک هنری خاص، هویتی منحصربه‌فرد به The Saboteur بخشیده بود؛ چیزی که به‌ندرت در بازی‌های جهان باز دیده می‌شود. گیم‌پلی بازی بر پایه مخفی‌کاری و خرابکاری بنا شده بود و به بازیکنان اجازه می‌داد تا به پایگاه‌های دشمن نفوذ کنند، بمب‌گذاری کنند یا با ایجاد حواس‌پرتی، نیروهای آلمانی را بی‌ثبات سازند. همچنین وجود مکانیک‌های پارکور، گشت‌وگذار در خیابان‌های پاریس را به تجربه‌ای پویا و سرگرم‌کننده تبدیل کرده بود.

۹. Two Worlds: یک نقش‌آفرینی فانتزی باورنکردنی

تصویری از دنیای وسیع و جادویی Two Worlds؛ جایی که هر تصمیم، سرنوشت سرزمین را تغییر می‌دهد.

Two Worlds به بازیکنان اجازه می‌داد دنیایی وسیع و پرجزئیات را با حداقل صفحه‌های بارگذاری کاوش کنند. بازی مملو از دشمنانی برگرفته از افسانه‌های فانتزی بود — از اوگرها و غول‌ها گرفته تا اورک‌ها — که تنوع و هیجان خاصی به مبارزات می‌بخشیدند.

با این حال، دو عامل مانع از آن شدند که Two Worlds به جایگاهی برسد که شایسته‌اش بود. نخست، عرضه هم‌زمان با The Elder Scrolls IV: Oblivion — عنوانی بسیار محبوب‌تر و کامل‌تر در ژانر نقش‌آفرینی فانتزی — باعث شد توجه‌ها از آن منحرف شود. دوم، دنباله بازی یعنی Two Worlds II تغییراتی را اعمال کرد که هویت منحصربه‌فرد نسخه اول را از بین برد. در نسخه ابتدایی، تمام شخصیت‌های غیرقابل‌بازی (NPC) با لحنی اغراق‌آمیز و سبک «انگلیسی باستانی» صحبت می‌کردند؛ ویژگی‌ای که به فضای فانتزی بازی رنگ‌وبوی خاصی می‌داد. اما در نسخه دوم، این سبک گفتار حذف شد و موجودات فانتزی جای خود را به طراحی‌های واقع‌گرایانه‌تر داد.

نتیجه، تجربه‌ای ناامیدکننده بود که دیگر چیزی برای متمایز کردن Two Worlds II از سایر عناوین مشابه نداشت. همین موضوع باعث شد این سری به‌تدریج از خاطره‌ها محو شود.

۱۰. Just Cause: انفجار، جت‌پک و هیجان

تصویری از هرج‌ومرج کنترل‌شده در Just Cause؛ جایی که انفجار، جت‌پک و آزادی عمل حرف اول را می‌زنند.

سری Just Cause زمانی به‌عنوان یکی از خالص‌ترین جلوه‌های آشوب در دنیای بازی‌های ویدیویی شناخته می‌شد؛ تجربه‌ای مملو از آزادی عمل، مقیاس عظیم و خلاقیت بی‌حد و مرز. هر نسخه جدید از این فرنچایز، مرزهای وسعت نقشه را جابه‌جا می‌کرد و برخی از بزرگ‌ترین محیط‌های جهان باز را به بازیکنان ارائه می‌داد.

با این حال، گسترش ابعاد بازی‌ها چالش‌هایی را به‌همراه داشت. Just Cause 3 با وجود ارائه سرگرمی انفجاری، درگیر مشکلات فنی بود؛ و Just Cause 4 نیز با ایرادات فنی و طراحی مأموریت‌های تکراری، نتوانست انتظارات را برآورده کند. با وجود این کاستی‌ها، هر نسخه از این سری همچنان تجربه‌ای فوق‌العاده سرگرم‌کننده و پرانرژی ارائه می‌دهد.

 

🎮 جمع‌بندی

دنیای بازی‌های جهان باز بسیار فراتر از عناوین پرفروش و پرزرق‌وبرق است. این ۱۰ بازی نشان می‌دهند که نوآوری، خلاقیت و سرگرمی خالص را می‌توان در گوشه‌های کمتر دیده‌شده این ژانر پیدا کرد. از تخریب‌پذیری بی‌نظیر Red Faction تا مبارزات سینمایی Sleeping Dogs، هر یک تجربه‌ای منحصربه‌فرد و فراموش‌نشدنی ارائه می‌دهند.

اگر به دنبال یک تجربه شاد، سریع و پر از طنز هستید، Sunset Overdrive انتخابی هوشمندانه است. اما اگر ترجیح می‌دهید در دل یک درام جنایی عمیق با مبارزات تن‌به‌تن نفس‌گیر غرق شوید، Sleeping Dogs ارزشمندترین گزینه‌ای است که نباید از دست بدهید.

ماجراجویی بعدی شما در کدام یک از این دنیاها رقم خواهد خورد؟ اگر بازی جهان باز فراموش‌شده‌ای می‌شناسید، حتماً در بخش نظرات با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید.

بدون دیدگاه
اشتراک گذاری
اشتراک‌گذاری
با استفاده از روش‌های زیر می‌توانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.